لطفا مرا با خودت ببر
حداقل فقط همین امشب مرا با خودت ببر
خستهام از قضاوت و دل شکستن خستهام
نمیتوانم نفس بکشم، سینهام درد میکند. تا به حال شده که همیشه هوای کسی را داشتهباشی حتی وقتی که نیست از او دفاع کنی و دلت برایش بتپد؟ و وقتی که بفهمی اتفاق بدی برایش افتادهاست
شب برایش گریه کنی و دلت برایش آتش بگیرد؟ و بعد روز بعدش به تو خبر برسد که آن یار جفاکار به تو تهمت زده است و قضاوتت کرده است و کلا تو را نابود کردهاست میدانی حال بعدش مثل چیست؟ مثل اینکه سینهات را خورد کرده باشند و نتوانی کاری کنی، از درون داری درد میکشی و هر قدر هم که مسکن بخوری بی فایده است هه؛ دقیقا حالم اینگونه است
ای کاش میتوانستم طی الارض کنم و برای یک شب از اینجا بروم و تنها به حرم امام رضا بروم و در ایوان طلا بنشینم در هوای سرد شب روی به حرم بنشینم و فقط گریه کنم بعدش که سبک شدم به هیچ چیز دیگر فکر نکنم و فقط غرق طلاکاریها و آینه کاریها شوم و تمام غمها را از یاد ببرم
تمام آدمها را از یاد ببرم تا بتوانم پناه واقعیام را پیدا کنم.
امامم را و خدایم را
برایش ,مرا ,کنم ,بعدش ,خودت ,فقط ,مرا با ,با خودت ,از یاد ,را از ,به حرم
درباره این سایت